موضوع جرعه چهلوهشتم از پادکست مِی، واقعاً جالب است! در توضیح صفحه ۵۱ از کتاب حکمت زندگی شوپنهاور به چند اشاره در مورد «امر جالب» و قابلتوجه پرداختم. همچنین طرح دو واژه انسان «عادی» و «معمولی» بهانه شد برای تفکیک این دو عبارت از یکدیگر و تمایز
جرعه چهل و هفتم پادکست می به شرحی در پینویس صفحه پنجاه کتاب درباب حکمت زندگی از آرتور شوپنهاور اختصاص دارد و دقایق کوتاهی هم در نسبت اندیشه شوپنهاور و آرای داروین صحبت کردهام. بنا دارم از این جرعه برای آشکاری بیشتر مباحث و امکان مشاهده اسلاید
اگر جرعه سی و پنجم را به خاطر داشته باشید، بحث مفصلی در خصوص مراتب لذت داشتیم. این بحث از منظر دیگری در جرعه چهل و ششم مورد توجه قرار گرفته است. بعلاوه در بخش ابتدایی جرعه به ملال طبقه مرفه و دلزدگی دوره میانسالی میپردازیم.منبع: صفحه ۴۸ - ۵
در جرعه چهل و پنجم از پادکست می به کلمه «طبیعت» در صفحه چهل و هفتم کتاب در باب حکمت زندگی (به قلم آرتور شوپنهاور) توجه داریم و معانی مختلف قابل تصور برای این کلمه را به اختصار بررسی میکنیم.منابعکتاب در باب حکمت زندگی (منبع اصلی) – صفحه ۴۷کتاب
در جرعه چهل و چهارم پادکست می، قصد ارائه تبیین متفاوتی از مبارزه را دارم. مبارزه نه به عنوان امر استثنایی و برای رسیدن به وضعیت نامبارزی؛ بلکه مبارزه برای پاسخگویی به نیاز وجودی. وقتی از نیاز وجودی صحبت میکنیم یعنی نیازی که هر انسان به واسطه ب
در دقایقی که خواهید شنید؛ به جمعبندی نسبت میان کار و فراغت پرداختهام. برای انتخاب نام جرعه میان دو تیتر مردد بودم: «کارشاد» یا «حکمت کار» و سرانجام تصمیم گرفتم ترکیب «کارشاد» را به عنوان ابداع لفظی پیشنهاد کنم. وجه تسمیه این کلمه را در دقایق
در جرعه قبل از زبان شوپنهاور شنیدیم که ثمره و میوه زندگی «فراغت» است. اولین پرسشی که در این جرعه به آن خواهم پرداخت چنین است که آیا زندگی فقط یک درخت است که میوه ثابتی داشته باشد؟ یا ما با جنگلی از انواع درختان روبرو هستیم که هرکدام مطابق با تج
در جرعه قبل بیان شد که فراغت در نگاه شوپنهاور اصالت دارد و به منزله میوه و عصاره زندگی است. در این جرعه به بررسی مقدماتی پرداختیم که نخست بتوانیم با تعمقی بیشتر به خاستگاه «کار» بیاندیشیم و سپس بر اساس متن کتاب به تعریف شوپنهاور از کار نزدیک ش
اگر از من بخواهند جملهای را بگویم که به فهم من، کلیدیترین و کاربردیترین نکتهای است که در کتاب در باب حکمت زندگی شوپنهاور هست، این جمله را میگویم: فراغت، ثمره و فایده همه زندگیست؛ چه، زندگی بدون فراغت چیزی جز کار و زحمت نیست. در این جرعه ا
جرعه سیونهم: زندگی عاریتیشوپنهاور برای ما یک دوراهی ترسیم کرده است. او گفته یک راه بهسمت تنهایی میرود و راه دیگر بهسوی فرومایگی. ما تنها در یکی از این دو مسیر میتوانیم حرکت کنیم. پس باید انتخاب کنیمدر جرعه قبل، سعی کردیم این جمله و این نما
جرعه سیوهشتم: تنها یا فرومایه؟شوپنهاور در مورد معاشرت با دیگران نظرات غیرمتداولی دارد. نظرات او کمی فرق دارد با حرفهایی که معمولاً به زبان میآوریم یا میشنویم. او در کتاب «در باب حکمت زندگی» نوشته: «بنابراین میبینیم هرکس به همان اندازه که م
جرعه سی و هفتم : دشمنان سعادترسیدن به «سعادت» مقصدی است که اغلب مکاتب و ادیان مدعی مسیرگشایی به سوی آن هستند؛ اما اگر بنا باشد با نگاهی آسیبشناسانه به این کلمه نگاه کنیم، چه چیزی را میتوان مانع سعادت دانست!؟ شوپنهاور به دو مصداق به عنوان دشمن
جرعۀ سی و ششم: ظلمشناسیاین جرعه شامل دو نیمه است. در نیمه نخست، مقدماتی را از نگرش سیاسی آرتور شوپنهاور بیان کردهام. گرچه تأکید شده که این چند دقیقه برای اشراف به نظام سیاسی موردنظر شوپنهاور کافی نیست اما بهقدر ضرورت به آن پرداختهام و سپس د
جرعۀ سی و پنجم: انکار اراده زندگیدر این جرعه، مباحث مهم و شاید جنجالبرانگیزی را مزه کردهایم. از اینکه متفکران و فیلسوفان، چه نسبتی با باورهای ایمانی داشتند، از اینکه خودکشی در نگاه شوپنهاور چه جایگاهی دارد و چرا دانستن دیدگاه شوپنهاور نسبت به
جرعۀ سی و چهارم: چُلمنیسم احتمالاً شما هم مثل من اگر در متنخوانی شوپنهاور به کلمه «چلمن» برسید کنجکاویتان برانگیخته خواهد شد که این متفکر عمیق و دقیق، چه کسانی را با عنوان «چلمن» خطاب میکند. چه بسا بعد از شنیدن این چند دقیقه دریابیم که بس
شوپنهاور در کتاب در باب حکمت زندگی، بیشتر متوجه «حکمت عملی» بوده و مباحثی را به میان آورده که در زندگی روزانه برای ما کارآمد است؛ اما در همین میان، آنچه در اپیزود سی و سوم مورد بحث قرار گرفته به مراتب از اپیزودهای قبلی به عمل نزدیکتر است. چهار
چنانکه در جرعه سی و یکم شنیدید، شوپنهاور از «انواع لذت» سخن به میان آورده اما توضیحی در خصوص اینکه منظورش از «انواع» چیست و نوعهای مختلف لذت چه نسبت و مراتبی دارند طرح نشده. در جرعه سی و دوم حاصل بررسیام در پاسخ به این سوال را تقدیم کردها
جرعه سی و یکم: در اهمیت شادیمواد لازم برای تهیه شادی چیست؟ ما چه چیزهایی نیاز داریم که بتوانیم از زندگی لذت ببریم؟ این سوال بهانهای است برای آغاز پیاله سوم از همسفرگی و همسفری در خوانش کتاب در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور. با این جرعه فصل
ثروت داشتن چه نسبتی با حکیمانه زیستن دارد؟ آیا ثروت مترادف پول است یا میتوانیم انواعی از ثروت را با مراتب مختلفی از اهمیت دستهبندی کنیم؟ اگر امکان دستهبندی ثروت وجود دارد، معیار ما برای طبقهبندی چیست؟ در این جرعه سعی کردهام پاسخ این سوالات
جرعه بیست و نهم:ما گاهی وقتها بجای اینکه روی «آنچه هست» آدمها حساب کنیم، روی آنچه «میخواهیم باشند» حساب میکنیم! شوپنهاور نظر قطع و شاید تلخی نسبت به این نگرش داره اما جملات او بهانهای شد برای اندیشیدن در مفهوم دشوار و عمیق «زمان». در ای
جرعه بیست و هشتم:در ادبیات عامیانه از عبارت «باشخصیت» و «بی شخصیت» زیاد استفاده می کنیم، اما کلمه «شخصیت» به چه معناست؟ ما با چه شاخصی به شخصیت خواهیم رسید؟ شوپنهاور چه تعریفی از شخصیت دارد؟ اینها سوالاتی است که سعی در پاسخ به آنها داشته ام
جرعه بیست و هفتم: میم ِمینیمالیسمدر جرعه سابق نگاه شوپنهاور به جناب سقراط را عرض کردم. آنچه در جرعه بیست و هفتم پادکست می موضوع صحبت ماست، متکی به نقل قول جملهای است از سقراط و به همین بهانه نگاهی انتقادی به داوری شوپنهاور نسبت به سقراط هم عرض
جرعه بیست و ششم: همنشین درونیدر روزهایی که گذشت به شکل اتفاقی به نوشتهای از شوپنهاور رسیدم که به بحث عقل و سرشت زنانه مربوط بود. ابتدای جرعه بیست و ششم با طرح این موضوع آغاز میشود و بعد هم میرسیم به بحث همنشین بیرونی و درونیهمچنان برای طرح
شوپنهاور در کتاب جهان همچون اراده و تصور میگوید « عقل سرشت زنانه دارد ». آیا شما با این جمله موافق هستید؟ موافقت یا مخالفت با این گزاره نیازمند طرح دلیل است. نیمه دوم جرعه بیست و پنجم به این بحث پرداختهام و در نیمه نخست اصطلاح «سوالباختگی» ر
جرعه بیست و چهارم: پوستین نامرئی منبه این پرسش فکر کردهاید که «وسعت من» چقدر است؟ پهناوری انسان تا کجاست؟ آیا همه انسانها به یک میزان گستردگی و پهناوری دارند؟ آیا این گستردگی قابل توسعه است؟ یعنی میشود در سرزمین وجود، کشورگشایی کرد؟ پاسخ این